رئیس اداره تبلیغات رامشیر از جانش گذشت تا جان همنوعانش را نجات دهد
مداح جوان و ۲مامور آتش نشانی داخل چاه فاضلاب گرفتار شده بودند. گاز سمی همه وجودشان را گرفته بود و توان حرکت نداشتند.حجت الاسلام منصوری، رئیس اداره تبلیغات رامشیر جانش را کف دستش گرفت و برای نجات همنوعانش به داخل چاه رفت.
به گزارش روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی، مداح جوان و 2مامور آتش نشانی داخل چاه فاضلاب گرفتار شده بودند. گاز سمی همه وجودشان را گرفته بود و توان حرکت نداشتند. بیرون از چاه اما غلغلهای به پا بود. هیچکس جرات نمی کرد برای نجات افراد گرفتار وارد چاه شود و در این هنگام بود که حجت الاسلام منصوری، رئیس اداره تبلیغات رامشیر جانش را کف دستش گرفت و برای نجات همنوعانش به داخل چاه رفت.
پنجشنبه شب بود و طبق رسم هر هفته بعد از نماز مغرب و عشاء قرار داشتند که دعای کمیل بخوانند. دعا و راز و نیازشان که تمام شد ساعتی را در مسجد گعده کردند که تلفن حجتالاسلام محمد منصوری، رئیس اداره تبلیغات رامشیر و میزبان مراسم دعای کمیل، به صدا درآمد. پشت خط یکی از دوستانش بود که از حادثهای هولناک خبر می داد. حادثهای که در یک چاه فاضلاب و در نزدیکی اداره تبلیغات اسلامی رامشیر رخ داده بود.
منصوری میگوید: شب جمعه بود و در اداره سازمان تبلیغات اسلامی شهر رامشیر برنامه دعای کمیل داشتیم. یکی از دوستان اجازه مرخصی خواست و از جمعمان جدا شد. به محض اینکه بیرون رفت تماس گرفت و گفت که «موسی صویطی»، رئیس شورای هیئات مذهبی و کارگر زحمتکش شهرداری، در یکی از چاههای فاضلاب مرکزی شهر گرفتار شده است.
چاه خطرناک
چند وقتی بود که شهروندان بابت وضعیت فاضلاب خیابان حافظ شهر رامشیر گلایهمند بودند. به نظر می رسید همه مشکلات از چاه فضلابی است که در این خیابان بود و موسی هم آن شب برای سرو سامان دادن به این وضعیت، به عمق سیاهی چاه رفت که بر اثر گازگرفتگی گرفتار شد و دیگری خبری از او نشد.
تلاش برای نفس کشیدن
منصوری و همراهانش شتاب زده و نگران به سمت چاهی رفتند که موسی در آن گرفتار شده بود. قبل از رسیدن آنها، دو مامور آتش نشانی برای بیرون کشیدن موسی از چاه به داخل آن رفته بودند که گازهای سمی داخل چاه آنها را هم اسیر کرده بود.
منصوری با نفسهای به شماره افتاده تعریف میکند:« بالای سر چاه رفتیم و دیدیم دور آن بسیار شلوغ است. فهمیدیم فقط آقای صویطی نیست که در چاه گرفتار شده و سه نفر دیگر هم در چاه گیر کرده اند. نیروهای آتش نشانی در تلاش بودند که آنها را از چاه خارج کنند. زمان به سرعت می گذشت. ما در ابتدا کمک کردیم که جمعیت را متفرق کنیم تا اکسیژن به داخل چاه برسد. حتی چند نفر را صدا کردیم تا چاههای اطراف را باز کنند بلکه از طریق چاههای متصل نفسی به موسی و مابقی اسیر شدههای چاه برسد.»
کسی دل در چاه رفتن را نداشت
بالاخره وسط آن شلوغی و ازدحام، ماموران آتشنشانی موفق شدند یک نفر را نجات دهند. ماموری که آن یک نفر را بیرون کشیده بود، خودش هم به محض خروج از چاه از هوش رفت و با دیدن او، کسی جرات نکرد که برای نجات بقیه به چاه برود.
منصوری که بیش از این دل دیدن گرفتاری همشهریهایش را نداشت عبا و عمامه از سر برداشت و خودش به درون چاه رفت:« یکی از عزیزانی که داخل چاه بود، یکی از ماموران آتشنشانی بود که برای نجات صویطی رفته بود. اما هر دوی آنها از هوش رفته بودند. من طناب آتشنشانی را با خودم به پایین چاه بردم وقتی به آنها رسیدم، دور یکیشان بستم و بقیه که طناب را بالا کشیدند و با کمک آنها توانستیم او را نجات دهیم.
منصوری، به محض خارج کردن اولین نفر از داخل چاه، دوباره به داخل رفت تا این بار موسی صویطی، مداح محبوب رامشیر را بیرون بکشد. موسی تا گردن در داخل آب داخل چاه فرو رفته بود و از طرفی گاز سمی، توان حجت الاسلام منصوری را گرفته بود. با این حال مثل همیشه توانی از اهل بیت خواست و به کمک موسی رفت:« سعی کردم که طناب را به هر زحمتی که هست دور کمرش بپیچانم و تا دهانه چاه بکشانم. وقتی که طناب را تحویل بچههای بالای چاه دادم تا ایشان را بکشند، خودم که گاز زیادی تنفس کرده بودم از حال رفتم و به درون چاه افتادم. از آن جا به بعد دیگر متوجه چیزی نشدم.
جان، تنها سلاح او بود
حالا دیگر منصوری بود که تک و تنها در چاه گرفتار شده بود. او می گوید:« انگار که یکی از دوستان روحانی داخل چاه میآید تا من را نجات دهد اما نمیتواند و دوباره یکی از ماموران آتشنشانی میآید داخل که من را نجات دهد اما باز هم نمیتواند. سومین نفر از بچههای مسجدی و فعالان فرهنگی بود که برای نجات من به داخل چاه میآید و بالاخره موفق میشود.»
چشمانش را در بیمارستان باز میکند و با همان نفسی که به سختی بالا میآید در اولین جمله از حال و روز گرفتاران چاه میپرسد:« من در بیمارستان به هوش آمدم. وقتی به هوش آمدم و حال کسانی که داخل چاه بودند را پرسیدم حالشان ظاهرا خوب بود اما موسی صویطی در مسیر انتقال به بیمارستان رامشیر به ماهشهر به علت گازگرفتگی زیاد و استنشاق گازهای سمی داخل چاههای فاضلاب از دست رفته بود» اینها را که میگوید بغضش می ترکد و چشمانش را تر میکند.
انسانیت که بلد باشی دیگر فرقی ندارد مسئولی یا یک شهروند عادی. عمامه بر سر داری یا کلاه نقاب دار. حجت الاسلام محمد منصوری که چند سالیست در سنگر سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان رامشیر مشغول خدمت است در آن لحظه از تنها سلاح خود که جانش بود برای نجات جان هموطنانش استفاده کرد. هرچند که از دست رفتن موسی صویطی مجال افتخار به خودش را به او نداد.
1404/02/25